سومین حوزه، حوزه ماچوئیسم است. ماچوئیسم واکنش هالیوود به چهگوارا بود. دهههای 50، 60 و 70 میلادی دهه جنبشهای چریکی در جهان بود و کشورهایی که تحت سلطه انگلیس، فرانسه و آمریکا بودند انقلاب میکردند و از آنها نجات مییافتند. تصویر بسیار تأثیرگذاری از چهگوارا در جهان منتشر شده بود و دستگاههای تبلیغاتی شوروی و جریان مارکسیستی روی آن کار کرده بودند. عکس چهگوارا الهام بخش همه نوجوانان و جوانان جهان بود. یادم هست در سالهای قبل از انقلاب این عکس در مدارس و معابر تأثیر جدی بر ایجاد روحیه حماسی و ساز کارهای مترصد یا مترقب بر آن داشت. میتوانم بگویم یکی از دلایلی که در کشورمان بخش عمدهای از نوجوانان جذب جریانهای چپ میشدند، القایی بود که عکس چهگوارا با موهای بلند، کلاه برهای که به سر میگذاشت و قامت بلندی که داشت، میکرد. البته از سایر جوامع اطلاعی ندارم که آن حال و هوا را بگویم.رهبران چریکی و انقلابی چند نکته دارند؛ خوش سیما بودنشان، خوب سخنرانی کردن آنها و ژستهایی است که ایجاد و القای روحیه سلحشوری میکند. شما این را در لنین در سرعت و شتاب بالای سخنرانیاش میبینید. حتی چهرههای دیکتاتوری مثل هیتلر هم از این قابلیت برخوردار بودند. همین طور فیدل کاسترو و چهگوارا این قابلیت را داشتند. امروز هم این را در مورد سید حسن نصرالله میبینید که قدرت بالای او در سخنرانی از او یک کاراکتر جهانی ساخته است. ماچوئیسم پیام هالیوود به جهان بود که شما به جای اینکه روح سلحشوری را در کسی مثل چهگوارا ببینید و جدا شوید، ما برای شما ماچو تربیت میکنیم. افرادی را تربیت میکنیم که عضلههای قوی، سینههای ستبر و گردنهای عضلانی داشته باشند تا شما روحیه سلحشوری را از اینها بگیرید.هالیوود در واکنش به عصر الهام بخشی چریکهای چپ، قهرمانان الهام بخشی را تراشید. اولین آنها به طور سنتی در جامعه خودشان وجود داشت و تارزان بود. فیلمهای تارزان از قبل از جنگ جهانی دوم ساخته میشد. قبل از انقلاب در ایران سه سری از فیلمهای آن پخش میشد. یکی با بازی تارزان معروف، ران ایلای بود. در سالهای اخیر انیمیشن تارزان ساخته شد. اینها بعد از اینکه تأثیر تارزان را دیدند، دو کاراکتر دیگر به کمکشان آمد. یکی مرد شش میلیون دلاری بود که لی میجرز بازی میکرد. یک سرهنگ نیروی هوایی بود که با هواپیمایی اف.4 فانتوم سقوط کرد و بدنش را با تکنولوژی اتمی بازسازی کرده بودند و مرد اتمی شده بود. آن موقع بین مردم ما به عنوان مرد اتمی معروف بود و خانمی هم به نام زن اتمی مقابلش بود. اینها توانمندیهای ویژهای داشتند. عصر انرژی هستهای و مواردی که میتوان تکنولوژی هستهای را در بدن انسان کار گذاشت، طوری که انگار یک راکتور اتمی در بدنش است. تأثیری که در جوامع مختلف مرد شش میلیون دلاری گذاشت همزمان با شرایطی بود که در اثر شکست ویتنام به وجود آمد.اینها توانستند از فردی هنگکنگی که به آمریکا آمده بود تا در شهر سیاتل فلسفه بخواند، پدیدهای به نام بروس لی بسازند. او در یکی دو فیلم بازی کرد و وقتی متوجه شدند ظرفیت بالایی دارد، استیو مککوئین و سایر هنرپیشههای شاخص هالیوود با او همبازی شدند و به این ترتیب این پدیده ساخته شد. بروس لی واکنش هالیوود و سینمای هنگکنگ به شکست آمریکا در ویتنام بود. آمریکا از ترکیب این سه تن یعنی آن روح حماسی که بروس لی ایجاد میکرد، با نقشی که لی میجرزدر مرد شش میلیون دلاری داشت و فضایی که تارزان به شکل سنتی ایجاد کرده بود، به یک جمعبندی رسید و ماچوئیسم را شکل داد. شخصی را تعریف میکردند با هیکلی عظیمتر و عضلههای خیلی بیشتر از سه نفر قبلی و صحنهها مثل صحنههای آنها واقعی نبود، بلکه بسیار اغراقآمیز بود.اولین ماچو، سیلوستر استالونه در فیلم معروف "رمبو" است. در این فیلم وقتی یک کماندوی هوابرد نیروی زمینی آمریکا از جنگ ویتنام برمیگردد، در شهر با او بد برخورد میشود. از این رو دست به طغیان میزند و همه جا را به آتش میکشد. استادش که او را تربیت کرده میآورند تا بتوانند او را بگیرند."اولین خون" رمانی بود که بر اساس یک داستان واقعی نوشته شد. این کار در ابتدای دهه 80 میلادی ساخته شد و بسیار تأثیرگذار بود. همان طور که میدانید بعد از آنکه این سریال ساخته شد آمریکاییها آن را مصادره کردند. در فیلم دوم رامبو، سیلوستر استالونه، یعنی همان شورشی به آمریکای لاتین رفت و در آنجا مأموریتی انجام داد. زمان اشغال افغانستان توسط نیروهای شوروی در رامبوی 3، آن کاراکتر به افغانستان رفت و با انجام کار بسیار عظیمی در عملیات نظامی آنجا نشان داد که آمریکاییها مداخله میکنند.سری بعدی کبری بود که ساخته شد. آنجا این القا را میکند که یک کماندو میافتد و عضلات ستبرش زخمی میشود و دستش را که پاره شده است، خودش بخیه میکند. این الهام بخشی در ماچوئیسم که هالیوود در جنگ سرد صورت داد، در اواخر دوره جنگ سرد توسط آرنولد شوارتزنگر به اوج خود رسید. کارهای شاخصی که میبینید در این دوره انجام میشود، مثل پارادیتور و ترمیناتور و آن فضاهای ویژهای است که در این فیلمها ایجاد میشود. اگر روزی میدیدید که روی کلاسور نوجوانها در دبیرستانها و در اتاق استراحت دانشجوها یا در خوابگاهها عکس چهگوارا به عنوان یک شخصیت انقلابی رهایی بخش زده میشد، حالا آن جای خود را به عکس آرنولد شوارتزنگر و سیلوستر استالونه داده است.این دوران دقیقاً مصادف با دفاع مقدس در جامعه ما بود. برای ارزیابی یادم هست آن موقع در اکثر شهرها روی کلاسور بچه مدرسهایها عکس آرنولد با آن عینک ریبن مدل کبرایش کاملاً مشهود بود. یعنی حتی جامعه ما با یک شرایط ضد استعماری، ضد استکباری و فضای هیجانی بعد از انقلاب، عصر دفاع مقدس و اینکه هر روز قهرمانان زیادی را میآوردند و تشییع جنازه میکردند، تأثیر راکی در رمبو و چهرهها و ماچوهای این چنینی جدی بود. میتوانید آن را در جوامع دیگر هم قرینهسازی کنید. این فضا در ماچوئیسم ادامه پیدا کرد. هالیوود سه هدف رادنبال میکرد؛ اول معرفی امریکا به عنوان ابرقدرت، دوم ایجاد نفرت در جهان دوقطبی از آنچه که شرق و کمونیسم نامیده میشد و سوم بسط ماچوئیسم حرکتی بود که استمرار یافت. با فروپاشی شوروی در 1991 تا سال 2001 دههای داریم، که دهه بعد از جنگ سرد یا دهه "پسا جنگ" سوم نامیده میشود. استراتژیستها غربی معتقدند، بلافاصله با پایان جنگ جهانی دوم جنگ جهانی سوم به مدت 45 سال شروع شد و در آن 80 جنگ بزرگ و کوچک رخ داد که یکی از آنها جنگ ویتنام، یکی جنگ کره، یکی جنگ ایران و عراق در آن هشت سال بود. تعداد تلفات این جنگ به مراتب بیش از جنگ جهانی دوم بود و 45 سال طول کشید. تقابل سنگینی ایجاد شد و در دنیا چهار کشور تکهتکه و به دو قسمت تقسیم شدند؛ کره شمالی و جنوبی، یمن شمالی و جنوبی، ویتنام شمالی و جنوبی و آلمان شرقی و غربی. پایان این دوره را بعد از جنگ سوم جهانی میدانند.حالا هالیوود باید چند کار متفاوت انجام میداد. اولی تشریح نظام نوین جهانی بود. وقتی صدام به کویت حمله کرد و کویت را گرفت، بوش پدر عراق را از آنجا اخراج کرد. بعد از جنگ وقتی روی ناو آیوا قرار گرفت، سخنرانی معروفی کرد و گفت: "newworld order" یعنی نظم نوین جهانی. شوروی که پاشیده است و با این جنگی هم که رخ داد، نظم جدیدی بر جهان مستولی و حاکم شده است. پیام نظم نوین جهانی را میبایست یک سرباز جهانی ارائه میکرد. همان موقع در 70 و 71 فیلم معروفی تحت عنوان "سرباز جهانی" (universal soldier) یا (global soldier) ساخته شد. سرباز جهانی را ژان کلود وندوم بازی کرد. وقتی قسمت اول آن به بازار آمد، همه تحلیلگران آن را تبلیغاتی حرفهای از سوی هالیوود قلمداد کردند که در این تبلیغات میرفت تا آمریکا خود را به عنوان تنها ژاندارم جهان معرفی کند. البته در آن دوره ژان کلود وندوم دو قسمت دیگر از فیلم سرباز جهانی را در تشریح نظم نوین جهانی ساخت. دومین سری در این حوزه سری (delta force) بود. آمریکاییها واحد ویژهای به نام نیروی دلتا دارند. چک نوریس بازیگر اصلی این فیلم در قسمت اول و دوم بود. بعد بازیگران دیگری آن را ادامه دادند. نقشی که چک نوریس در سری 1 و 2 آن ایفا کرد، زمینه مشروعیت بخشیدن به دخالت آمریکا در نقاط مختلف جهان بود.